کد مطلب:152247 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:164
اسب سواری پیدا شد و هندوها را متفرق کرد تا جنازه ی مرد بوشهری دفن شود
جناب آقای حاج عباس جعفرزاده، از اهالی تنگستان از توابع بوشهر این قضیه را نقل كردند:
عده ای از اهالی بندر بوشهر، با كشتی به طرف بمبئی هند حركت می كنند و در بازگشت از هند به طرف ایران، شخصی در كشتی فوت می كند. در نزدیكی ساحل یك آبادی وجود داشت. آنها جنازه را می برند تا در آن آبادی دفن كنند. در راه، اهالی آن محل با شمشیر و نیزه و اسلحه های مختلف به ایشان حمله می كنند و می گویند: ما نمی گذاریم جنازه ی خود را در این محل دفن كنید، زیرا شما كافرید.
این جمعیت به طور دسته جمعی، رو به طرف عراق و كربلای معلی كردند و پس از عرض ارادت به محضر مبارك حضرت ابوالفضل العباس قمر بنی هاشم علیه السلام چنین گفتند:
یا اباالفضل العباس علیه السلام! آیا سزوار است كه این مرد كه از محبین شما اهل بیت علیهم السلام می باشد، به دریا افكنده شود و ماهیهای دریا او را بخورند؟!
راوی نقل می كند: پس از توسل به حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام ناگهان مشاهده
كردند كه اسب سواری در آن بیابان پیدا شد و در حالیكه در دستش سر نیزه ای بود، به آن هندوها حمله كرد و آنان را متفرق كرد. سپس دستور داد: جنازه ی خود را دفن كنید! آنها دیگر برنخواهند گشت! جمعیت جنازه را دفن كردند و با خیال راحت به كشتی برگشتند. [1] .
عده ای از اهالی بندر بوشهر، با كشتی به طرف بمبئی هند حركت می كنند و در بازگشت از هند به طرف ایران، شخصی در كشتی فوت می كند. در نزدیكی ساحل یك آبادی وجود داشت. آنها جنازه را می برند تا در آن آبادی دفن كنند. در راه، اهالی آن محل با شمشیر و نیزه و اسلحه های مختلف به ایشان حمله می كنند و می گویند: ما نمی گذاریم جنازه ی خود را در این محل دفن كنید، زیرا شما كافرید.
این جمعیت به طور دسته جمعی، رو به طرف عراق و كربلای معلی كردند و پس از عرض ارادت به محضر مبارك حضرت ابوالفضل العباس قمر بنی هاشم علیه السلام چنین گفتند:
یا اباالفضل العباس علیه السلام! آیا سزوار است كه این مرد كه از محبین شما اهل بیت علیهم السلام می باشد، به دریا افكنده شود و ماهیهای دریا او را بخورند؟!
راوی نقل می كند: پس از توسل به حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام ناگهان مشاهده
كردند كه اسب سواری در آن بیابان پیدا شد و در حالیكه در دستش سر نیزه ای بود، به آن هندوها حمله كرد و آنان را متفرق كرد. سپس دستور داد: جنازه ی خود را دفن كنید! آنها دیگر برنخواهند گشت! جمعیت جنازه را دفن كردند و با خیال راحت به كشتی برگشتند. [1] .
[1] چهره ي درخشان ج 2، ص 638.